سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یک تفریح جدید نه یک تفریح قدیمی قدیمی
ما مردم با فرهنگ هر وقت بیکار میشویم تفریح می کنیم

 می پرسید  با چی ؟ با حرف زدن در مورد دیگران ، لذت هم می بریم!.

گوشی تلفن را بر می داریم شماره می گیریم و شروع می کنیم نیم ساعت، چهل و پنج دقیقه، یک ساعت ،گوشی عرق می کنه ولی ما ول کن نیستیم از هر دری سخن پراکنی  می کنیم و چه حق به جانب!!!!!!! به حریم خصوصی دیگران وارد میشویم مردم را می گذاریم وسط و در موردشان حرف می زنیم .

 تعیین تکلیف هم براشون می کنیم به بچه ها هم رحم نمی کنیم یا تلفنی نه ،به صورت  حضوری ؛ به محض این که هم صحبتی پیدا کردیم  همدیگر را مستفیذ می کنیم

 توی تاکسی ، سرویس واحد ، مینی بوس ، توی صف نانوایی و...

 لازم نیست که مثالی ازاین  سخنان گهربار بزنم  همه ی ما کم وبیش خود در این عرصه قرار گرفته ایم و سکان دار این کشتی بوده ایم .
سر بیکار جایگاه  شیطان است واقعا که چه جمله ی پر معنایی
عمری تلاش می شه تا ذره ذره آبرویی کسب بشه، طرف آزارش هم به کسی نمی رسه ،آهسته میره آهسته می آید تا گربه شاخش نزنه؛ ولی آقا گربه به این کارها کاری نداره حوصله اش سر رفته و تفریح لازم داره و صد البته هیچ تفریحی هم جای صحبت در مورد دیگران را نمی گیره . فکر کن ؛ چه لذت بخشه  در مورد دیگران حرف زدن ،تصمیم گرفتن وحتی ،عملی کردن تصمیم ، همه ی این ها در کمتر از چند دقیقه صورت می گیره، خیلی راحته امتحان کنید شماهم می توانید، به عاقبتش هم فکر نکنید چه اهمیتی دارد هر چی می خواد بشه بشه !!! شما فقط بگو؛ من استارتشو می زنم تو ادامه بده ،

 دیروز  زن همسایه اومده بود دم در و می گفت .....
آقای فلانی رئیس فلان قسمت اداره فقط ادعا داره ....

دخترِ آقای مودت  صبح زود از خانه زده بیرون ( من از پنجره دیدم) و حالا تنگ غروبه داره برمیگرده  ....

 امروز دیدم پسر همسایه پشتی، یک سی دی از  دوستش می گرفت . آخی،جوون  هم جوونای قدیم !!!! ......

ادامه بدی راه می افتی احتیاج به هیچ گونه آموزشی هم نداره ، تازه خودت می تونی  موضوعات بهترو جالب تری هم کشف کنی .

آبرو کیلویی چند؟ اگه با حرف های من  لکه دار شد، این همه مایع لکه بر تلویزیون تبلیغ می کنه ؛ یک کم مایع سفید کننده خرجش می کنیم پاک میشه!!! دیدید، راحته، پس نگران نباشید ادامه بدهید و بروید جلو؛ من رفتم شما هم بیایید .

حالا یک تفریح کمی مهیج تر :

خوب حرف هامو می زنم بعد میرم به طرف میگم که ذکر خیرتون بود فلانی در مورد شما همچین حرفایی می زد .

  من که فقط وفقط شنونده بودم و چیزی نگفتم و اظهار نظری هم نکردم ،می دونید که !!!

من اصلا اهل حرف و سخن پراکنی نیستم !!!! حالا چون به شما ارادت خاص دارم ونون و نمکتون را خوردم و صلاحتون را می خوام و می دونم که آدم آبرو داری هستید وظیفه ی خودم دونستم که شما را در جریان قرار دهم؛  دوست عزیز یک کمی مواظب دور و برتان باشید مردم بیکارند دیگه، حرفایی می زنند  !!!!!
و شما که روحتون هم خبر نداره دیگه چه برسه  به جسم تان !!!! حسابی ناراحت میشید و نمی دونید چطوری خودتان را از این گردباد- که با هر نفس گویندگان هنرمند به وجودآمده - نجات دهید  . و نهایت امر یا سکوت می کنید و نشنیده می گیرید ویا جنگ هفتاد و دو ملت به راه می اندازید - که آخر و عاقبت جنگ  معلومه که کی مغلوبه و کی غالبه -  باز پرسی های شما شروع میشه و بعد از مدتی تلاش برای رسیدن به حقا یق و به دست آوردن آبروی از دست رفته، می بینی که ، هیچکس هیچی نگفته!!!!- چه عجیب _ و هر طرف که میروی، دیگری را محکوم می کنه  و چیزی غیر از مدتی اعصاب خوردی عایدتا ن نمی شود .

آن وقته که میگی : خدایا من که با کسی کاری ندارم سرم توی لاک خودمه پس چرا دیگران با من کار دارند چرا دیگران با حرف زدن درمورد من تفریح می کنند چرا مردم اوقات فراقتشان را با حرف های بیهوده پر می کنند ؟

اصلا چرا دولت به فکر اوقات فراقت مردم نیست ؟ چرابه فکر تفریح و سرگرمی برای مردم نیست ؟!!!!

خوب ورزشگاه بسازید!!! پارک و فضای سبز درست کنید!!!تا دیگه کسی از تلفن و کوچه وخیابان برای گذران اوقات خود استفاده نکنه !!!! یعنی چه ؟!!!!

 


نوشته شده در  سه شنبه 86/1/21ساعت  6:0 صبح  توسط بهار 
  نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بهار هفت ساله شد!
حسین پناهی
[عناوین آرشیوشده]
 
  • کلمات کلیدی :